شعر در مورد تنهايي

شعر در مورد تنهايي,شعر در مورد تنهايي و غم,شعر در مورد تنهايي خدا,شعر در مورد تنهايي از حافظ,شعر در مورد تنهايي كوتاه,شعر در مورد تنهايي و غربت,شعر در مورد تنهايي عاشقانه,شعر در مورد تنهايي و سيگار,شعر در مورد تنهايي و خدا,شعر در مورد تنهايي و باران,شعر غمگين در مورد تنهايي,شعر در مورد غم تنهايي,شعر در مورد تنهايي با خدا,شعر درباره تنهايي كوتاه,شعر نو كوتاه در مورد تنهايي,شعر هاي كوتاه در مورد تنهايي,شعر در مورد تنهايي عاشق,شعر تنهايي,شعر تنهايي غمگين,شعر تنهايي كوتاه,شعر تنهايي و غربت,شعر تنهايي در غربت,شعر غمگين تنهايي كوتاه,شعر غمگين تنهايي جديد,شعر تنهايي و غمگين,شعر هاي غمگين تنهايي كوتاه,شعر عاشقانه غمگين تنهايي,شعر هاي تنهايي و غمگين,شعر غمگين تنهايي خيانت,شعر خيلي غمگين تنهايي,دانلود شعر غمگين تنهايي,شعر كوتاه تنهايي غمگين,شعر كوتاه تنهايي جديد,شعر كوتاه تنهايي عاشقانه,شعر كوتاه تنهايي,شعر هاي تنهايي كوتاه,شعر از تنهايي كوتاه,شعر درباره تنهايي كوتاه,شعر نو كوتاه تنهايي,شعر تنهايي و غربت,شعر تنهايي غربت,شعر در مورد تنهايي و غربت,شعر در وصف تنهايي,شعر به وصف تنهايي,شعري در وصف تنهايي,شعر در وصف تنهايي,شعر زيبا در وصف تنهايي,شعر نو در وصف تنهايي,شعر كوتاه در وصف تنهايي,شعر در وصف شب تنهايي,يك شعر در وصف تنهايي,شعري در وصف تنهايي,شعري زيبا در وصف تنهايي,شعر در وصف تنهاي,شعر در وصف تنهاي,اشعار زيبا در وصف تنهايي,شعر هاي زيبا در وصف تنهايي,شعرهايي در وصف تنهايي,شعر درباره تنهايي,شعر درباره تنهايي و دلتنگي,شعر درباره تنهايي و غم,شعر درباره تنهايي شب,شعر درباره تنهايي و دريا,شعر درباره تنهايي كوتاه,شعر در مورد تنهايي مرد,شعر در مورد تنهايي خدا,شعر در مورد تنهايي از حافظ,شعر در مورد تنهايي و غربت,شعر در مورد تنهايي و دلتنگي,شعر در مورد تنهايي شب,شعر در باره شب تنهايي,شعري در باره شب تنهايي,شعري در مورد شب تنهايي,شعر نو درباره شب تنهايي,شعر درباره شب و تنهايي,شعر هاي كوتاه در باره تنهايي,شعر كوتاه در باره تنهايي,شعر كوتاه درباره ي تنهايي,شعر در مورد تنهايي و خدا,شعر در مورد تنهايي با خدا

شعر در مورد تنهايي

در اين مطلب سعي كرده ايم حدود 100 شعر از اشعار زيبا را در مورد تنهايي براي شما تهيه نماييم.براي ديدن اين اشعار به ادامه مطلب مراجعه نماييد

همه را كنار ميگذاري

و دلت ميخواهد

همان كه كنارت گذاشت

مزاحم تنهايي ات شود..

شعر در مورد تنهايي

هواهاي

دونفره را

تنهايي قدم زديم

با

ياد كساني

كه

هواي ما را نداشتند..

شعر در مورد تنهايي و غم

و بعد از تو دلم از عطش عشق طغيان كرد

گاه از دو روزنه ي رخسارم

گاه در نگاهي پوچ در تاريكي شب هايم

گاه در باز دمي اندوهناك كه با زحمت

از قفس آزاد شده و پايانش خدا را شكر مي گويند

و گاه در وجودم كه به هيچ پاياني نمي رسيد مگر تنهايي

شعر در مورد تنهايي خدا

مي بيني اي لحظه هاي خالي از احساس تهي

مي بيني كه چه صداي خرد شدن دست هاي خزان شده اش

در دست هاي تنهايي كسل آور است و تو را نيز بي رمق مي كند

آه ، پس او چه مي گفت ؟

شعر در مورد تنهايي از حافظ

من چه تنها و غريبم بي تو در درياي هستي

ساحلم شو غرق گشتم بي تو در شبهاي مستي

شعر در مورد تنهايي كوتاه

هركس به ميزاني كه تنهايي نياز دارد

عظمت دارد و بي نياز تر است

شعر در مورد تنهايي و غربت

رفتي و نديدي كه چه محشر كردم

با اشك تمام كوچه را تر كردم

وقتي كه شكست بغض تنهايي من

وابستگي ام را به تو باور كردم

شعر در مورد تنهايي عاشقانه

من آن گلبرگ مغرورم نمي ميرم ز بي آبي

ولي بي دوست ميميرم در اين مرداب تنهايي

شعر در مورد تنهايي و سيگار

عشق من تو باش

نه براي اينكه در اين دنياي بزرگ تنها نباشم

تو باش تا در دنياي بزرگ تنهايي ام تنهاترين باشي

شعر در مورد تنهايي و خدا

بلندترين شاخه ي درخت

يك واژه را خيلي خوب مي فهمد و آن هم تنهاييست

شعر در مورد تنهايي و باران

كم نامه ي خاموش برايم بفرست

از حرف پرم گوش برايم بفرست

دارم خفه مي شوم در اين تنهايي

لطفا كمي آغوش برايم بفرست

شعر غمگين در مورد تنهايي

شب من پنجره اي بي فردا

روز من قصه ي تنهايي ما

مانده بر خاك و اسير ساحل

ماهي ام ، ماهي دور از دريا

شعر در مورد غم تنهايي

بيا مثل مرغان آشفته هجرت كنيم

افق را به مهماني پونه دعوت كنيم

بيا مثل پروانه هاي غريب نياز

به مهتاب شب هاي تنهايي عادت كنيم

شعر در مورد تنهايي با خدا

هيچ كس ويرانيم را حس نكرد

وسعت تنهايي ا م را حس نكرد

در ميان خنده هاي تلخ من

گريه پنهانيم را حس نكرد

شعر درباره تنهايي كوتاه

درد غريبيست تنهايي و بي كسي

امان از دلي كه دلبر ندارد

شعر نو كوتاه در مورد تنهايي

تو آسمان دنيا هر كسي ستاره اي دارد

چرا وقتي نوبت ماست آسمان جايي ندارد

شعر هاي كوتاه در مورد تنهايي

هر كس در دنيا بايد يكي را داشته باشد كه حرف هاي خود را با او بزند،

آزادانه و بدون رودربايسي و خجالت،

به راستي انسان از تنهايي دق مي كند!

شعر در مورد تنهايي عاشق

ﮐﯿﻨﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ

ﻋﺸﻘﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ!

ﺩﺷﻤﻨﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﻮﺩﻩ ﺍﻡ

ﺩﻭﺳﺖ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﮔﺰﯾﻨﻢ…

شعر تنهايي

من اگه خدا بودم يه بار ديگه تموم بنده هام رو ميشمردم ببينم كه يه وقت يكيشون تنها نمونده باشه ،

و هواي دو نفره ها رو اونقدر به رخ تك نفره ها نمي كشيدم !

شعر تنهايي غمگين

گاهي بايد به دور خود يك ديوار تنهايي كشيد..

نه براي اينكه ديگران را از خودت دور كني،

بلكه ببيني چه كسي براي ديدنت

ديوار را خراب ميكند!

شعر تنهايي كوتاه

بايد به فكر تنهايي خودم باشم.

دست خودم را مي‌گيرم و

از خانه بيرون مي‌زنيم.

در پارك،

به جز درخت،

هيچ‌كس نيست.

روي تمام نيمكت‌هاي خالي مي‌نشينيم،

تا پارك،

از تنهايي رنج نبرد!

دلم گرفته،

ياد تنهايي اتاق خودمان مي‌افتم،

و از خودم خواهش مي‌كنم،

به خانه باز گردد ..

شعر تنهايي و غربت

رفتي و نديدي كه چه محشر كردم

با اشكتمام كوچه را تر كردم

وقتي كه شكست بغض تنهايي من

وابستگي ام را به تو باور كردم

شعر تنهايي در غربت

ميزنم كبريت بر تنهايي ام

تا بسوزد ريشه بيتابي ام

ميروم تا هر چه غم پارو كنم

خانه ام را باز هم جارو كنم

شعر غمگين تنهايي كوتاه

تنهاييم را به گردن هيچكس نمي اندازم

گردن هيچكس تاب اين همه سنگيني را ندارد !

شعر غمگين تنهايي جديد

مثل آتيش تو صحرا / يا كه طوفان تو دريا

مثل ظلمت توي شب ها / جون به لب موندم و تنها

شعر تنهايي و غمگين

پيش روي من تا چشم ياري ميكند درياست

چراغ ساحل آسودگي ها در افق پيداست

در اين ساحل كه من افتاده ام خاموش

غمم دريا ، دلم تنهاست

شعر هاي غمگين تنهايي كوتاه

غربت آن نيست كه تنها باشي / فارغ از فتنه ي فردا باشي

غربت آن است كه چون قطره ي آب / در به در ، در پي دريا باشي

غربت آن است كه مثل من و دل / در ميان همه كس يكه و تنها باشي

شعر عاشقانه غمگين تنهايي

وقتي كه تنهايي مياد ، حس مي كنم كه بي كسم

ثانيه ها نمي گذرن ، هيچ موقع فردا نميآد

دلم ديگه زندگي رو با اينهمه درد نميخواد

شعر هاي تنهايي و غمگين

گاهي تنهايي آنقدر قيمت دارد كه درب را باز نمي كنم

حتي براي “تو” كه سالها منتظر در زدنت بودم

شعر غمگين تنهايي خيانت

كاش ميشد هيچكس تنها نبود

كاش ميشد ديدنت رويا نبود

گفته بودي باتو ميمانم ولي

رفتي و گفتي كه اينجا جا نبود

شعر خيلي غمگين تنهايي

كاش بودي و دلم تنها نبود

تا اسير غصه ي فردا نبود

كاش بودي تا براي قلب من

زندگي اينگونه بي معنا نبود

دانلود شعر غمگين تنهايي

با من حرف بزن

من تنها تنهايي هستم

كه جز تو

كسي‌ نمي تواند شريك تنهاييم باشد

با من حرف بزن

كه من تنها صدايي هستم

كه بي‌ تو در سكوت خود خيره مي‌‌شوم

با من حرف بزن

كه روزگارم نه كه نمي گذرد

كه تمام دنياي من بي‌ تو جمعه مي‌‌گذرد.

شعر كوتاه تنهايي غمگين

هر چقدر هم كه بگوييم:

مردها فلان

زن ها فلان

يا تنهايي خوب است

و دنيا زشت است؛

آخرش روزي قلبت

براي كسي تندتر مي زند…!

شعر كوتاه تنهايي جديد

تو اگر مي دانستي

كه چه زخمي دارد

كه چه دردي دارد

خنجر از دست عزيزان خوردن

از منِ خسته نمي پرسيدي

آه اي مَرد چرا تنهايي..؟

شعر كوتاه تنهايي عاشقانه

جاي تو خالي ست!

در تنهايي هايي كه مرا 

تا عميق ترين دره هاي بي قراري

 مي كشانند 

جاي تو خالي ست 

در سردترين شبهايي

كه لبخند هاي مهرباني را به تبعيد مي برند…

جاي تو خالي ست 

در دريغ نا مكرري

كه به پايان رسيدن را فرياد مي كنند 

جاي تو خالي ست 

در هر آن نا كجايي!

كه منم …

شعر كوتاه تنهايي

تو مي روي

اين شهر غريب تر از هر روز

آلوده تر از تنهايي

آدم هايش

در پشت يك پنجره پر از انتظار

خفه مي شوند

تو مي روي

دلتنگي

خودش را توي كافه ها

دود مي كند

تو مي روي

و شهر و پنجره ها و آدم ها را

روي آخرين سطر اين شعر

حلق آويز مي كني.

شعر هاي تنهايي كوتاه

ياد گرفته‌ام تنهايي را

ماهرانه پشت روزنامه‌اي

پنهان كنم

اما از مهتاب

كه بوي شانه‌هاي تو مي‌داد

چيزي را نمي‌توان پنهان كرد.

شعر از تنهايي كوتاه

تحمل تنهايي از گدايي دوست داشتن آسانتر است

شعر درباره تنهايي كوتاه

تنهايي

مهربانم كرده است

شبيه سربازي كه

از روي برجك ديده باني

براي تك تيرانداز آن سوي مرز

دست تكان مي دهد

شعر نو كوتاه تنهايي

نگو كه تنهايي ام را از بر مي‌خواني

يا شبم را از صبح مي‌تكاني

نمي‌تواني…

تو دوري

مشكلي نيست

من همانم كه براي ديدن لبخندت

دنيا را قلقلك مي‌دهم

 بگذار جهان به من بخندد

تماشاي لبخندت

آبروي من است…

آماده باش!

شعر تنهايي و غربت

دير شده، مي دانم!

بايد بيايم

باران را در چشم هايت بند بياورم؛ 

به قلبت نفوذ كنم و

خاطره ي سالها تنهايي ات را پاك كنم! 

بايد هر چه عشق دارم

به پايت بريزم

بعد از تو

هيچ حسّي به دردِ من نخواهد خورد…!

شعر تنهايي غربت

آنقدر كه دنيا را رياضي مي بيني

محاسبه بلد نيستم

بگو چقدر مي ارزد

شكوفه اي كه رو به تنهايي اين اتاق

تبسم كرده؟

چقدر ضرب و تقسيم لازم است

تا بشود شر فاصله ها را

از روي زمين كم كرد؟

بگو هر صد كيلومتر چقدر مي سوزاند

پرنده اي كه

راه لانه اش را گم كرده؟

شعر در مورد تنهايي و غربت

تنهايي

خياباني است

كه با تو

از آن عبور مي كنم

اما

در ميان راه

دستم را رها مي كني

و من مي مانم وُ

بوق ممتدي

كه گوش زندگي ام را

كر مي كند…

نمي‌دانم

در كجاي عشق، ايستاده‌ام!؟

خوب است يا بد؟

اما دلم ديگر برايت

تنگ نمي‌شود،

نمي‌تپد!

شعر در وصف تنهايي

نم‌نم

به لطفِ گريه

از “غم” گذشته‌ام…

من به تَركِ عادت‌ها

عادت كرده‌ام؛

بر گشته‌ام

به اوّلِ اوّلِ آشنايي

به همان روزهاي بي”تو”يي

تنهايي.. تنهايي.. تنهايي…

شعر به وصف تنهايي

خدا بعضي ها را

از چشمهاي‌شان آفريده

اول چشم‌هاي مرا آفريده مثلا

بعد زل زده توي مردمك‌هايم

و با خودش گفته

بايد چيزي شبيه باران بيافرينم

كه دست از سر اين دو تا دايره ي محزون برندارند!

بعد

براي چشم‌هايم صورتي كشيده

دست

پا

قلب

و گفته اين آدم حتما بايد زن باشد

ابْر مونثي

كه يك عمر ببارد

گاهي

سر بر شانه ي كوهي

و گاهي

در عمق تنهايي

شعري در وصف تنهايي

طرح چشمان قشنگت در اتاقم نقش بسته

شعر مي گويم به يادت در قفس غمگين و خسته

من چه تنها و غريبم بي تو در درياي هستي

ساحلم شو غرق گشتم بي تو در شب هاي مستي

شعر در وصف تنهايي

صبح تا شب اين شده كارم، كه واسه چشات بيدارم

تو خداي عاشقايي، تو تموم كس و كارم

تو به داد من رسيدي، وقتي تنهاييم وُ ديدي

تو نذاشتي برم از دست، اگه چيزي هم هنوز هست.

شعر زيبا در وصف تنهايي

شب اگر باشد و

مـِي باشد و

مـن باشم و تـو

به دو عـالـم ندهم

گوشـه‌ي تنـــهايي را …

شعر نو در وصف تنهايي

تو آفتابي

هرصبح

مي تابي برپنجره ي خيالم

و نورمي پاشي

روي سايه ي تنهايي ام

امروز را

عاشقانه بتاب رؤياي من!

شعر كوتاه در وصف تنهايي

سفرهاي تنهايي هميشه بهترند

كنارِ يك غريبه مي‌‌نشيني

قهوه ات را مي‌‌خوري

سرت را به پشتي‌ صندلي

تكيه ميدهي‌ تا وقت بگذرد

به مقصد كه رسيدي

كيف و باراني ات را بر ميداري

به غريبه ي كنارت

سري تكان مي‌‌دهي‌ و مي‌‌روي

همين كه زخمِ آخرين آغوش را

به تن‌ نمي‌كشي

همين كه از دردِ خداحافظي

به خود نمي‌‌پيچي‌

همين كه تلخي‌ يك بغض را

با خودت از شهري به شهري نميبري

همين يعني‌ سفرت سلامت…

شعر در وصف شب تنهايي

شاخه اي تنها بودم

نه مي فهميدم

زمين چيست

نه آسمان!

يك شعر در وصف تنهايي

تو راست مي گفتي

تكرار، بلاي جان هر آغوشي ست

آن روز ها

ما فقط براي هم حجم بوديم

و تمام دوستت دارم ها

حرف بودند

بگذريم…

خواستم بگويم

اولين شب تنهايي

زياد سخت نبود

دارم بدون تو صبحانه مي خورم.

شعري در وصف تنهايي