بميريد بميريد در اين عشق بميريد

بميريد بميريد در اين عشق بميريد,بميريد بميريد در اين عشق بميريد گنجور,بميريد بميريد در اين عشق بميريد داريوش,بميريد بميريد در اين عشق بميريد لطفي,بميريد بميريد در اين عشق بميريد دانلود,بميريد بميريد در اين عشق بميريد اميركبير,ديوان شمس/بميريد بميريد در اين عشق بميريد,شعر بميريد بميريد دراين عشق بميريد,آهنگ بميريد بميريد در اين عشق بميريد,دانلود آهنگ بميريد بميريد در اين عشق بميريد,دانلود نوحه بميريد بميريد در اين عشق بميريد,دانلود آهنگ بميريد بميريد از اين عشق بميريد

بميريد بميريد در اين عشق بميريد

در اين مطلب شعر بسيار زيبايي را از اشعار مولانا برايتان تهيه كرده ايم

بميريد بميريد در اين عشق بميريد

بميريد بميريد در اين عشق بميريد

در اين عشق چو مرديد همه روح پذيريد

بميريد بميريد و زين مرگ مترسيد

كز اين خاك برآييد سماوات بگيريد

بميريد بميريد و زين نفس ببريد

كه اين نفس چو بندست و شما همچو اسيريد

يكي تيشه بگيريد پي حفره زندان

چو زندان بشكستيد همه شاه و اميريد

بميريد بميريد به پيش شه زيبا

بر شاه چو مرديد همه شاه و شهيريد

بميريد بميريد و زين ابر برآييد

چو زين ابر برآييد همه بدر منيريد

خموشيد خموشيد خموشي دم مرگست

هم از زندگيست اينك ز خاموش نفيريد

بميريد بميريد در اين عشق بميريد گنجور

اين شعر بسيار زيبا است و توسط بسياري از خوانندگان معروف كشورمان خواننده شده است مانند محسن چاوشي و احمد شاملو و داود آزاد و سالار عقيلي.

بميريد بميريد در اين عشق بميريد داريوش

تحليل شعر بميريد بميريد در اين عشق بميريد در اهنگ محسن چاوشي

همانطور كه مي دانيد اين شعر معروف در خصوص مفهوم عرفاني مردن پيش از مردن است كه يكي از مفاهيم مهم در انديشه حضرت مولانا است.مردن اول اشاره دارد به جدا شدن از همه تعلقات دنيوي و وابستگي هاي نفساني و بشري است كه به معناي ورود به مرحله اول سلوك يعني تبتل مي باشد. اما مردن دوم، مرگ واقعي و تمام شدن زندگي است. مولانا توصيه مي كند: قبل از اينكه از دنيا برويد به عشق واقعي متصل شويد و از دنيا دل بكنيد. يعني هنر در اين است كه در دنيا به خدا متصل شويم وگرنه همه انسانها با مرگ به او باز مي گردند كه اين به خودي خود ارزش وصال در دنيا را ندارد.به اصطلاح عارف آن كسي است كه پيش از مرگ به اصل خويش باز مي گردد و به او متصل مي شود. اگر “مرگ عرفاني” براي انسان فاني اتفاق بيفتد، از تاريكي رها شد و عين نور مي شود. به عبارت ديگر، انسان فاني بواسطه عشق الهي از وضعيت هبوط، كه آدم با ارتكاب به گناه براي كل بشر به وجود آورد، خلاصي يافته و به اوج و صعود دست مي يابد. ضمنا” اين شعر اصلا” اشاره اي به مرگ واقعي و آن دنيا و … ندارد… كلماتي چون زندان و ابر و غيره همگي سمبل و نماد هستند و به چيزي غير از خود اشاره دارند.اين شعر از مفهومي ترين و پرطرفدارترين اشعار مولانا است

بميريد بميريد در اين عشق بميريد لطفي

گزيده اي از اشعار معروف حضرت مولانا

من غلام قمرم غير قمر هيچ مگو

پيش من جز سخي شمع و شكر هيچ مگو

سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو

ور از اين بي‌خبري رنج مبر هيچ مگو

دوش ديوانه شدم عشق مرا ديد و بگفت

آمدم نعره مزن جامه مدر هيچ مگو

گفتم اي عشق من از چيز دگر مي‌ترسم

گفت آن چيز دگر نيست دگر هيچ مگو

من به گوش تو سخن‌هاي نهان خواهم گفت

سر بجنبان كه بلي جز كه به سر هيچ مگو

قمري جان صفتي در ره دل پيدا شد

در ره دل چه لطيف است سفر هيچ مگو

گفتم اي دل چه مه‌ست اين دل اشارت مي‌كرد

كه نه اندازه توست اين بگذر هيچ مگو

گفتم اين روي فرشته‌ست عجب يا بشر است

گفت اين غير فرشته‌ست و بشر هيچ مگو

گفتم اين چيست بگو زير و زبر خواهم شد

گفت مي‌باش چنين زير و زبر هيچ مگو

اي نشسته تو در اين خانه پرنقش و خيال

خيز از اين خانه برو رخت ببر هيچ مگو

گفتم اي دل پدري كن نه كه اين وصف خداست

گفت اين هست ولي جان پدر هيچ مگو

بميريد بميريد در اين عشق بميريد دانلود

شعر مولانا در مورد حضرت علي ع

تا صورت پيوند جهـــــــــــــــان بود علي بود

تا نقش زمين بود و زمــــــــان بود علي بود

آن قلعه گشايي كه در قلعـــــــــه ي خيبر

بركند به يك حملــــــــه و بگشود علي بود

آن گُرد سرافراز كه انـــــــــــــــدر ره اسلام

تا كـــــــــار نشد راست نياسود، علي بود

آن شيــــر دلاور كه براي طمـــــــــــع نفس

بر خوان جهـــــــــــــان پنجه نيالود علي بود

شاهي كه ولي بود و وصــــي بود علي بود

سلطان سخــــــــــــــا و كرم و جود علي بود

هم آدم وهم شيث و هم ادريس و هم الياس

هم صالــــــــــح پيغمبــــــــر و داوود علي بود

هم موسي و هم عيسي و هم خضر و هم ايوب

هم يوسف و هم يونس و هم هــود علي بود

مسجـــــود ملايك كه شد آدم، ز علي شد

آدم چو يكي قبلـــــــــــه و مسجود علي بود

آن عارف سجّاد ، كه خاك درش از قــــــــدر

بر كنگــــــره عرش بيفـــــــــــــــزود علي بود

هم اول و هم آخـــــر و هم ظاهـــــر و باطن

هم عابـــــــد و هم معبد و معبود ، علي بود

آن لحمك لحمـــــي ، بشنو تــــــا كه بداني

آن يـــــــــــــار كه او نفس نبي بود علي بود

موسي و عصــــا و يــــــــد بيضــــــــا و نبوت

در مصــــــــــر به فرعون كه بنمود ، علي بود

عيسي به وجود آمدو في الحال سخن گفت

آن نطق و فصـــــــاحت كه در او بود علي بود

خاتم كه در انگشت سليمان نبي بود علي بود

آن نور خدايــــي كه بر او بــــــــــــود علي بود

آن شاه سرافـــــــراز كه اندر شب معــــــراج

با احمــــــــــد مختــــــــــار يكي بود علي بود

آن كاشف قرآن كه خــــــــــــدا در همه قرآن

كردش صفت عصمت و بستــــــــود علي بود

آن شيـــــــــر دلاور كه ز بهر طمــــــــع نفس

بر خوان جهـــان پنجه نيالـــــــــــود علي بود

چندان كه در آفـــــــــــــاق نظر كردم و ديدم

از روي يقين در همه موجــــــــــود ، علي بود

اين كفر نباشد، سخـــــــن كفر نه اين است

تا هست علي باشد و تابــــــــــود علي بود

سرّ دو جهــــــــــــــان جمله ز پيدا و ز پنهان

شمس الحق تبريز كه بنمـــــــود، علي بود

بميريد بميريد در اين عشق بميريد