شعر در مورد ماه مهر

شعر در مورد ماه مهر,شعر در مورد ماه مهر و مدرسه,شعر در مورد ماه مهرم,شعري در مورد ماه مهر,شعر در مورد متولدين ماه مهر,شعر در مورد متولد ماه مهر,شعر درباره ماه مهر,شعر درباره ماه مهر و مدرسه,شعري در باره ي ماه مهر,شعري در باره ماه مهر,شعر در مورد ماه محرم,شعري در مورد ماه محرم,شعر كودكانه در مورد ماه محرم,شعر كوتاه در مورد ماه محرم,شعر تركي در مورد ماه محرم,شعر در مورد رسيدن ماه محرم,شعر نو در مورد ماه محرم,شعر در مورد آغاز ماه محرم,شعري كوتاه در مورد ماه محرم,شعر در باره ماه مهر,شعر در مورد متولدين فروردين ماه,شعر درباره متولدين ماه مهر,شعر درباره متولد ماه مهر,شعر در باره ي ماه مهر,شعر درباره ي ماه مهرم,شعر زيبا درباره ي ماه مهر,شعر كودكانه درباره ي ماه مهر,شعري زيبا درباره ي مهر ماه,شعر مهر ماه,شعر مهر ماهي,شعر مهر ماه مدرسه,شعر مهر ماهي ها,شعر درباره مهر ماه,شعر براي مهر ماه,شعر براي مهر ماهي ها,شعر درمورد مهر ماه,شعر تولد مهر ماه,شعر براي مهر ماه,شعر در مورد مهر ماهي,شعر دختر مهر ماهي,شعر تولد مهر ماهي,شعر درباره مهر ماهي,شعر براي مهر ماهي,شعر در مورد مهر ماهي ها,شعر درباره ماه مهر و مدرسه,شعر در مورد ماه مهر و مدرسه,شعر ماه مهر و مدرسه,شعر بوي ماه مهر ماه مدرسه,شعر در مورد مهر ماه,شعري در مورد مهر ماه,شعر درباره متولدين ماه مهر,شعر در مورد متولدين مهر ماه,شعري در باره ي ماه مهر,شعري در باره ماه مهر,شعر نو براي ماه مهر,شعري براي مهر ماه,شعر در مورد متولد ماه مهر,شعر در باره مهر ماه,شعري درمورد ماه مهر,شعر متولد ماه مهر,اهنگ تولد ماه مهر

شعر در مورد ماه مهر

در اين مطلب سعي كرده ايم حدود 100 شعر از اشعار زيبا را در مورد ماه مهر براي شما تهيه نماييم.براي ديدن اين اشعار به ادامه مطلب مراجعه نماييد

مهر ماهي كه باشي غم هايت براي خودت است

وقتي شب قبل از خواب ساعت ها به آن ها فكر مي كني

و بقيه فقط خنده هايت را مي بينند!

شعر در مورد ماه مهر

“يه مهر ماهي” براي دوست داشتنت ،

براي لمس دستانت ،

براي نگاه در چشمانت ،

براي بوسيدنت ،

براي زندگي با خيالت ؛

براي نفس نفس زدن در دلتنگي هايت ؛

براي زندگي با نامت ؛

براي نجواهاي عاشقانه در گوش ات ،

از هيچ كسي اجازه نمي گيرد؛

حتي از خودت،

يه مهر ماهي خود خود عشقه…خود عشق !

شعر در مورد ماه مهر و مدرسه

وقتي داري به يه مـــــهـــــر مـــاهــي ﺩﺭﻭﻍ مي‌گي،

ﺁﺭﻭﻡ ﺑﻬﺖ ﻟﺒﺨﻨــﺪ مي‌زنه ﻭ ﺣﺮفو ﻋﻮﺽ مي‌كنه ﻭ ﺗﻮ ﻓﻜﺮ مي‌كني ك ﺑـــﺎﻭﺭ ﻛﺮﺩﻩ …!

وقتي جايي هستي ﻭ ﺗﻠﻔﻨشو ﺟﻮﺍﺏ نميدي ﻭ ﻓﻜﺮ مي‌كني ك ﺍﻭﻥ ﻓﻜﺮ مي‌كنه خوابـــي …!

وقتي كلي ﺍﺫﻳﺘﺶ مي‌كني ﻭ ﺍﻭﻥ ﺑــــﺎﺯ ﻫﻢ مي‌ﺑﺨﺸﺘﺖ …!

و تو فقط فكر ميكني كه ساده است!

وقتي يه مـــــهـــــر مـــاهــي ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﻴﺸﻪ , ﭼﺸﻤشو ,

ﺭﻭ خيلي ﭼﻴـــﺰﻫﺎ ﻣﻴﺒﻨﺪﻩ ﻭ ﺗﺤﻤﻞ مي‌كنه …!

ﺍﻣﺎ ﻳﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﻪ ﺍﮔﻪ روزي ﺻﺒـــﺮﺵ ﺗﻤﻮﻡ ﺑﺸﻪ ﻭ ﺑﺮﻩ،

ﺩﻳﮕﻪ ﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ نمي‌توني ﺑﺮﺵ گردوني …!

هيـــــــــــــــــچوقــــــــــــــــــــــــــت………

شعر در مورد ماه مهرم

به سلامتـــي همه ي ♥ متولدين ماه مـــهـــر ♥ كــــه ……

از پاكـيشــون دوستــــي شـــروع ميشـــه

از صـداقتشـــون دوستــــي ادامــه پيدا ميكنــه

و از وفـــاشـــون دوستــــي پايانـــي نـــداره…

پس حداقل بايد دوستاشـــون قدرشونـــو بدونن…

يعنـــــي مي دونـــن؟؟؟؟!

عمرا اگه بدونن…

شعري در مورد ماه مهر

مهر ماهي كه باشي معني سكوتت رو خودت ميفهمي

كوه از سكوتت آب ميشه ولي كسي نميفهمه درونت چه خبره

شعر در مورد متولدين ماه مهر

مهر ماهي كه باشي

گريه هات يا بي صداست يا بدون اشك!

شعر در مورد متولد ماه مهر

مهر ماهي ها تحملشون خيلي زياده! خيــــــــــــــلي!

به خاطر همينه كه شايد ناراحتيشو نبيني

ولي وقتي ناراحتيشو ديدي بدون كه غمگين ترين آدم روي زمينه!

شعر درباره ماه مهر

فقط يه مهرماهي ميتونه هم منطقي باشه

هم بمب احساس!

شعر درباره ماه مهر و مدرسه

به سلامتي همه مهرماهي ها

كه اگه پرچمشونو نصب كنن از همه بالاتره !

فقط نميخوان تو چشم باشن!

شعري در باره ي ماه مهر

در دل دارم اميد، بر لب دارم پيام

هم‌ شاگردي سلام، هم‌ شاگردي سلام

مهر از افق دميد، فصلي دگر رسيد

فصل كلاس و درس، ما را دهد نويد

شعري در باره ماه مهر

باز آمد بوي ماه مدرسه

بوي بازي هاي راه مدرسه

بوي ماه مهر ماه مهربان

بوي خورشيد پگاه مدرسه

از ميان كوچه هاي خستگي

مي گريزم در پناه مدرسه

باز مي بينم ز شوق بچه ها

اشتياقي در نگاه مدرسه

زنگ تفريح و هياهوي نشاط

خنده هاي قاه قاه مدرسه

باز بوي باغ را خواهم شنيد

از سرود صبحگاه مدرسه

شعر در باره ماه مهر

فصل مهر ، فصل رويش جوانه هاي اميد، فصل خواندن و نوشتن، از راه رسيد،

فصل مهر ، فصل آشنايي با خدا، فصل خوشه چيني ستاره ها،

فصل همكلاسي هاي ديروز و هم نيمكتي هاي امروز، از راه رسيد.

شعر درباره متولدين ماه مهر

باز هم مهــر و شروع مدرسه

بازهم مشق و حساب وهندسه

بازهم صدشوق خواندن دردلم

ريشه ي علم نشاندن دردلم

شعر درباره متولد ماه مهر

♥ يه متولد ماه مــــهــــــر ♥

اين قــــدرت را دارد كه شما را بر لب جويـي از آب ببـرد و تشنـه باز گرداند

هر چنــد خود … تشنــــه تر باشــــد

شعر در باره ي ماه مهر

“يه مهر ماهي” براي دوست داشتنت ،

براي لمس دستانت ،

براي نگاه در چشمانت ،

براي بوسيدنت ،

براي زندگي با خيالت ؛

براي نفس نفس زدن در دلتنگي هايت ؛

براي زندگي با نامت ؛

براي نجواهاي عاشقانه در گوش ات ،

از هيچ كسي اجازه نمي گيره؛

حتي از خودت .

يه مهر ماهي خود عشقه…خود عشق !

شعر درباره ي ماه مهرم

دوست عزيز …
براي به دست آوردن دل يه مهر ماهي بايد ” دست و پا بزني ” !!!
و گرنه تلفن و اس ام اسو همه بلدن بزنن ….
والا بغرعان !!!
ماه مهر آيين كه ميزد باده با رندان كجاست
باد مشكين دم كه بوي عشق مي آورد كو ؟
شعر زيبا درباره ي ماه مهر
روز هياهوي دانش آموزان شاد … روز معلم هاي صبور و مهربان … روز ناظم هاي دلسوز و مديرهاي دوست داشتني … روزي كه باز فراش پرتلاش، مي رود به جنگ هر چه غبار.
روزي كه همه ديوارها، ميزها و صندلي هاي مدرسه كه از خواب تابستاني بيدار شده اند، به روي اهالي درس و دانش لبخند مي زنند.
آغاز رژه منظم كيف ها سر صف هاي صبحگاهي كه مي روند به سمت باغ دانايي.
از امروز، قرار است همه ما جايي را بسازيم. مي پرسيد كجا را؟ همان خانه اي را كه با آجر واژه ها ساخته مي شود، همان جا كه پنجره هايي از جنس برگ هاي سبز و زنده دارد، همان جا كه وقتي آباد است كه با كتاب خواندن و ياد گرفتن، تر و تازه شده باشد، خانه دل هايمان را مي گويم.
پس همه شما امروز به مدرسه مي رويد كه دل هاي نازنينتان را آبي بزنيد، از روي شيشه هايش گرد و خاك ناداني را پاك كنيد و اين خانه ارزشمند را صفايي بدهيد. به گل ها و سبزه ها دستي به نوازش بكشيد و روز تولد مدرسه را جشن بگيريد.
كاش هميشه دانش آموز بمانيم! كاش هر سال، اول مهر كه مي شود، همين طور هيجان زده، منتظر صداي زنگ آغاز سال تحصيلي جديد، در پوست خودمان نگنجيم.
كاش قدر معلم هاي صميمي را بيشتر بدانيم!

شعر كودكانه درباره ي ماه مهر

هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون (زمر 9)

به نام آنكه جان را فكرت آموخت                       چراغ دل به نور جان بر افروخت

به نام خداوندي كه قلم را آفريد و آن را شايسته سوگند خويش قرار داد. به نام يگانه آفريدگاري كه انسان را به زيور «انديشه» و «تفكر» آراست و او را امانتدار اين وديعه الهي قرار داد و با سلام و درود به اصحاب فكر و فرهنگ و پيشتازان علم و معرفت،
بار ديگر فصل روشن «مهر» از راه مي رسد و صحيفه نوراني معرفت با سرانگشت تكاپو ورق مي خورد و دروازه هاي آسماني بينش و دانايي به روي صدها هزار دانش پژوه آغوش مي گشايند.
همان گونه كه فروردين نويد بخش حيات مجدد طبيعت است، مهر ماه يادآور شور و شعف و جوشش و كوشش آموزندگان دانش و پرورندگان بينش است.
آغاز سال تحصيلي جديد را به معلمين پرتلاش و دانش آموزان خلاق و آينده ساز كشور تبريك و تهنيت عرض مي نمايد.
با اميد به اينكه با اكسير دانايي و توانايي مرزهاي جديد علم و دانش و پژوهش را درنورديم و با پيوند علم و ايمان، قله هاي رفيع بهروزي و پيروزي و كاميابي را فتح نماييم و با گام هاي مصمم و استوار،  ايران جاويدان را سرافراز و سربلند سازيم.

شعري زيبا درباره ي مهر ماه

پاييز بوي مدرسه مي‌دهد، بوي كيف و كتاب نو و مدادهايي كه تا به حال تراش‌ نخورده‌اند.پاييز بوي مدرسه مي‌دهد، بوي كلاس‌هايي رنگ‌شده، نيمكت‌هايي تازه و تخته‌سياهي كه اول سال حسابي سياه بود و هنوز هيچ تكه گچي ردي روي آن باقي نگذاشته بود.
پاييز بوي مدرسه مي‌دهد، بوي آدم‌هاي جديدي كه قرار است 9 ماه تمام همكلاسي‌اشان باشي. آدم‌هايي كه بعدها مثل حياط وسط آن چهارديواري بزرگ دست‌نيافتني مي‌شوند.
پاييز بوي مدرسه مي‌دهد؛ هم براي كودكان و نوجواناني كه اين روزها از اين مغازه به آن مغازه مي‌روند تا خود را براي روز اول مهر آماده كنند و چه براي پيرمردهايي كه روزهاي آخر تابستان را روي نيمكت‌هاي توي پارك يا سكوهاي جلوي خانه سپري مي‌كنند.
پاييز بوي مدرسه مي‌دهد، چه فرقي مي‌كند كه اين مدرسه در خاطرات سال‌هاي سال پيش ما جا‌مانده باشد و غباري از زمان، چهره آدم‌هاي توي آن را تار كرده باشد.
پاييز بوي مدرسه مي‌دهد، حتي اگر آن قدر بزرگ شده باشي كه ديگر چهار‌ديواري دور حياط مدرسه مانع هميشگي‌ات باشد، براي ورود به حياطي كه زنگ‌هاي ورزش معناي ديگري داشت.
پاييز بوي مدرسه مي‌دهد، حتي اگر معلم‌هاي دوران ابتدايي‌ات حالا زير خروارها خاك خفته باشند و همبازي‌هاي شاداب دوران كودكي‌‌ات هر كدام گوشه‌اي افتاده باشند و روزهاي مانده را شماره كنند.
پاييز بوي مدرسه مي‌دهد و همين مهم است، اين روز اول مهر كودكان قد و نيم قد را مي‌‌بيني كه با لباس يك شكل، خيابان بي‌منظره ديروز را پر از حجم زندگي كرده‌اند . همين مهم است كه صداي سروصداي بچه‌ها را از حياط مدرسه ته كوچه مي‌شنوي و با صداي ضربه خوردن به توپ فوتبال در دل زمان سفر مي‌كني و روياهاي روزهاي رفته را مرور مي‌كني، روزهايي كه مثل امروز نبودند، روزهايي كه پرواز يك بادبادك مي‌بردت از بام‌هاي سحرخيزي پلك تا نارنج‌ زارهاي خورشيد، روزهايي كه غم بود اما كم بود.
پاييز بوي مدرسه مي‌دهد حتي اگر مدرسه‌‌ات پشت زمان‌ها جا مانده باشد.

شعر مهر

نمي دانستم.
هيچ چيز نميدانستم 
و نمي دانستم كه نمي دانم،
اما تو مي دانستي و مي توانستي
و همين بس بود كه دستهايم را بگيري
و در كلاس مهربانيت بنشاني
و نخستين حرفهايم را برايم هجي كني.
ازآن به بعد در كلاس تو
– كه به اندازه همه خوبي ها وسعت داشت-
مي نشستم و از پنجره نگاهت
آسماني را مي ديدم كه آرزوهايم را
چون خورشيدي روشن در بر گرفته بود.
چه خوب بودي تو. چه ساده،چقدر مهربان!
و من در چشمهايت مهري مي ديدم
كه بوي دامن مادر را مي داد،
وقتي كه ريحان مي چيد
و بوي دستهاي پدر را،
وقتي كه خسته از كار بر مي گشت،
وضو مي گرفت، و در گوشه ايوان نماز مي خواند.
آن قمري قشنگ
كه هميشه پشت پنجره مي نشست
و خبرهاي خوب كلاس را براي مادرها مي برد
هنوز هست!
و آن كلاغ پير كه خبر چين بديها بود.
من از كتاب چه مي فهميدم!؟
من از شعر،چه مي دانستم؟
من داستان نديده بودم!
من خاطره نچشيده بودم!
من با همه اينها
در كلاس تو دوست شدم
و با تو در كلاس مهرباني.
يادت هست نوشتي : ابر … باران باريد!
نوشتي:آب … سيراب شدم!
نوشتي:بهار… درخت ها برخاستند!
نوشتي:رود … درياها موج برداشتند!
و من فهميدم كه دانستن آغاز توانستن است.
افسوس نماندي
تا برگهاي دفتر خاطراتم را بخواني
حرفهايم را بشنوي
و غلط هاي ديكته زندگيم را درست بنويسي.
هنوز در خاطره آن روزم
كه همبازي كودكي هايم  شدي
تا از پله هاي نوجواني بالا بيايم
و جواني ام را به تماشا بنشينم.
هنوز حرفهايت پرده هاي دلم را مي نوازد
و صدايت در كلاس خيالم مي پيچد:
“آن مرد،با اسب آمد.
آن مرد در باران آمد.”
هنوز چشم انتظار آن روزم
كه آن مرد با اسب بيايد
و در باران اشكهايم،تن بشويد
و راه چون تو شدن را، به من بگويد

اي معلم خوبي ها…..

شعر مهرماه

مدرسه ها بازشد، مدرسه هايي كه در گرماي تابستان خسته و خواب آلود، زير نور خورشيد دراز كشيده بودند؛ مدرسه هايي كه سه ماه در انتظاربودند؛ مدرسه هاي كه حالا با لبخندهايي درخشان چشم به آمدن بچه ها دوخته اند؛ مدرسه هايي كه حالا پر از سر و صدا و شادي اند. مدرسه ها ديگر از تنهايي در آمده اند. مدرسه ها حالا يك عالم دوست دارند. يك عالم دوست كوچك و بزرگ.
مدرسه، خانه اي پر از كتاب، پر از دفتر، پر از كلمات، پر از تخته سياه، گچ، معلم، خاطره، دانش. مدرسه و درختان گوشه d حياط آن، همان جا كه پاتوق زنگ هاي تفريح است، همان جا كه دل ها دور هم جمع مي شوند، كلمه ها را بر زبان مي آورند تا روزي خاطره شوند.
هر روز، اول مهر است و هر روز، آغاز پاييز و هر روز آغاز آموختن، مي خواهيم بياموزيم. چشم به دهان معلم دوخته ايم تا بگويد و ما با جان و دل گوش كنيم و براي ابد در زندگي مان به ياد داشته باشيم.
كلاس اول، كلاس دوم . . . . يكي يكي بالا آمديم و آموختيم. يكي يكي مِهرها را پشت سر گذاشتيم، يكي يكي كلمه ها را بوسيديم، يكي يكي در جمله ها نفس كشيديم. صداي كلمات در گوش ماست؛ كلماتي كه بهار مي شود و از شكوفه هاي خود همه جا را عطرآگين مي سازد. بهارها مي آيند؛ بهارهايي كه از مهر متولد شده اند؛ بهارهايي كه نفس هاي سبزشان همه جا ما را دنبال خود مي كشانند. بهار در بهار، مهر در مهر .
دفترت را بازكن. بوي كاغذ، بوي درخت به مشام مي رسد. آغاز نوشتن است، آغاز خواندن است. به نام او شروع كن، به نام زيبايي هاي او. مهر است و آفتاب پاييزي دل را پر كرده است. خياباني كه به مدرسه مي رسد، كوچه هايي كه به مدرسه مي رسد، چراغاني شده است، با آفتاب پاييزي. فرشته ها بال هاي زيبايشان را زير پاي بچه ها فرش كرده اند. راه مدرسه چقدر لطيف است. انگار پا روي ابرها مي گذاري، پا روي جاده اي كه تو را به سوي نور مي برد، نوري كه در دل همه آدم هاي خوب دنياست، نوري كه دست ما را مي گيرد و مي برد به كوچه هاي آسمان، به سوي چشمه هاي زلال عشق، به سوي تمام خوبي ها.
مدرسه، كتاب، كلاس، هم كلاسي، . . . چه واژه هاي زيبايي، همه مرا تا تو مي رساند، تا دوست داشتن تو، تويي كه اين همه زيبايي را آفريده اي. دوستت دارم و دوست دارم بيشتر بشناسمت. دوست دارم بيشتر با تو آشنا شوم. مدرسه جايي است كه مي توانم تو را بيشتر بشناسمت. پس مدرسه را خيلي دوست دارم.
معلم با آن لبخند دلنشين، كلمه ها را مهمان دل هايمان مي سازد و تخته سياه، خاطرات سبز درختان را برايمان تعريف مي كند و پنجره ي كلاس، چشمانمان را با پرواز كبوتران حياط مدرسه، آشنا مي سازد.
معلم تمام آنچه را كه از سوي پنجره است، براي مان مي گويد. مي گويد تا بتوانيم از پنجره ي آگاهي ببينيم آن سوي جهان را، آن سوي زندگي را.
مهر است. كتاب را باز كن. بوي گل بلند مي شود، بوي باران، بوي تبسم دريا، بوي نسيم خنك. كتاب را بازكن. كتاب را بازكن. آفتاب پاييزي و صداي خنده ي بچه ها همه جا را پر كرده است. باز زنگ تفريح است. باز هم شادي اين سو و آن سو حياط مي دود. چه زيباست اين لحظه ها. چه زيباست تفريح پس از خواندن و نوشتن. چه زيباست دست در دست هم كلاسي ها، تمام لحظه هاي مدرسه را نفس كشيدن “، نفس كشيدن و جايي دردفتر خاطرات ثبت كردن. دفتر خاطرات مدرسه را باز كن و بنويس : باز هم مهر، باز هم مهرباني، باز هم بهار.

شعر در مورد مهر

فصل مهر ، فصل رويش جوانه هاي اميد، فصل خواندن و نوشتن، از راه رسيد، فصل مهر ، فصل آشنايي با خدا، فصل خوشه چيني ستاره ها، فصل همكلاسيهاي ديروز و هم نيمكتي هاي امروز، از راه رسيد.
امروز زنگ آگاهي به صدا در مي آيد و پرچم دانش برافراشته مي شود، درب گلستان معرفت گشوده مي شود و صداي جنب و جوش و شور و هياهوي بچه ها، فضاي مدرسه را پر مي كند.
ياسمن ها از قصّه هاي ديروز مي گويند و معلمين درس امروز مي دهند و كبوتران وجود را به پرواز در مي آورند، تا به دانش آموزان درس خوب زيستن را بياموزند.
و سخني با تو دارم اي معلم، آن گاه كه بر گوهر وجود، آيه ي مهر مي نشاني … نور در گلدان انديشه ام مي نگاري … جوهر وجود را با آيات الهي به شفافيت شبنم دل مي نمايي … صف‍حه ي سفيد ذهنم را با كلامت قلم مي زني … در گوشم آهنگ مهر مي خواني … دستانم را با ساختن بناي زندگي آشنا مي سازي …. با نگاهت شالوده ي وجودم را شكل مي دهي و بر رسايي ها و نارسايي هايش صيقل مي كشي.
اي معلم ! اي كه پا جاي پاي انبياء گذاشته اي تا درس چگونه زيستن را به ما بياموزي، امروز فرشتگان مامورند، به حمد و ثناي تو كه برترين شغل را پذيرا شدي تا بهترين خدمت را به بشريت بنمايي… آن گاه كه كلامي مي آموزي و آن گاه كه حرفه اي ياد مي دهي و آن گاه كه استعدادهايم را پرورش مي دهي تا آن چنان كه شايسته است زندگي نمايم و آن گاه كه مرا متوجه ي كمال خالقم در آفرينش مي نمايي .
من همه ي آن لحظات را مديون تو هستم كه چون فرشته ي آسماني در خلقت زميني، تجلي بخش راه انبيائي و سراينده ي غزل هستي بخش آموختن ، براي زندگي نمودن بهتري .
و تو اي زيباي بوستان خرد، از مهر انديشه ات و سبزي وجود ، پر طراوت تر از هميشه ، وجودم را طراوت مي بخشي تا من نيز با پرورش استعداد و انديشه ام و بالا بردن قابليتها و ظرفيتهاي خويش، خردمندانه نقش آفرين زندگي شوم، كه خداوند هستي بخش بدان منظور مرا سرشته و من امروز به شكرانه ي اين همه نعمت ، خداوند بزرگ را سپاس بيكران مي گذارم كه آيات مهرش را در وجودي چون انسان به وديعت گذاشت تا انسانيت را در وادي امتحان، به عرصه ي ظهور رساند.

شعر درباره ماه مهر

مهر كه مي آيد، پاييز آغاز مي شود. برگ هاي درختان كه شروع به ريزش مي كنند، شكوفه هاي لبخند كودكان، يكي يكي گل مي دهند.
در فضاي كلاس ها. تخته سياه ها، چشم انتظارند تا دوباره سراپا پر شوند از عطر لبخندهاي هم شاگردي ها. كلمات مهربان، بي تابند تا دستي كوچك، با مداد شوق، بر صفحه هاي سفيد دفترهاي چهل برگ، بنويسدشان.
مهر، ماه مهرباني مهتاب است؛ ماه ميزباني نيمكت هاي عاشق درس و مدرسه، ماه شكوفايي نيلوفران در دعاي نم نم باران هاي عاشقانه پاييز. مهر، ماه مدرسه است.
سال تحصيلي كه آغاز مي شود، همه ي آبشارها با كودكان كلاس اولي، صداي آب را مي كشند و بادها، صداي ابرها را با باران بخش مي كنند.
نسيم، عطر پرواز را از سطرهاي مقدس كتاب ها، همراه با صداي كودكان سر خوش مدرسه، به آسمان هفتم مي رساند. فرشته ها از پشت پنجره هاي كلاس سرك مي كشند به تماشاي كودكاني كه مشتاق ، به درس هاي معلمي كه زندگي را به آنان مي آموزد، گوش سپرده اند. هوا در اين فضاي مقدس نفس مي كشد تا معطر شود.

شعر براي مهر ماهي ها

فصل مهر فصل شكوفه ريزان گلبرگهاي گل سرخ زندگي عالمانه و فرهيختگي براي همه جويندگان علم و دانش است
فصل مهر فصل تنديس استمرار پايداري و استقامت براي جويندگي است .
چه شعف انگيز است نم نم بارش قطرات علم و دانش و طراوت نسيم روح انگيز  آن براي شكفتن غنچه هاي انديشه ي انسانهاي به انتظار نشسته در پگاه ميلاد فصل علم و دانش.
چه زيباست فرارسيدن اين فصل نوراني و حيات بخش كه از گذشته هاي دور ، نياكان ما با آمدنش رداي مباهات به تن مي كردند و با نگاهي سرشار از مهرباني به انتظار آمدنش اشك شوق جاري مي كردند .
زدودن غبار ظلمت و جهل ، رويش غنچه هاي علم و دانش، گام نهادن در سرزمين نور ، گسترانيدن سفره هاي موفقيت ، در سر آغازي فصل مهر است .
بيائيم براي فصل شكفتن حقايق كه فصل مهر سر آغازي براي آن است سر تعظيم فرود آورده و بر مهربانيهاي آن لبخند و بردستان پر مهر او بوسه هاي تكريم زنيم تا شاهد شكوفائي ايراني عزيز و سرافراز باشيم .
شكوفائي سر سبز فصل علم و دانش بر همه ي اصحاب فرهيخته و دانش پروران مبارك  .

شعر مهر و مدرسه

بارالها! به سوي تو آمده ام تا دريابي ام، در اين بي سر و سامانْ بازار دنيا. به سوي تو آمده ام تا از تو مدد جويم؛ ياري طلبم و بخواهم كه مرا به خود وانگذاري؛ كه من پوچم بي تو!
اكنون كه در آستانه شروع ماه مهر هستيم و سال علم آموزي جديدي پيش روست، از تو مي خواهم مرا ياري كني تا در مسيري گام بردارم كه مروّج علم و آيين تو باشم.
ياري ام كن تا همواره در آموختن، حريص باشم و در ترويج آموخته هايم، سخي.
ياري ام ده تا بياموزم آنچه را تو مي پسندي و دوري جويم از آنچه ناپسند توست.
كمكم كن قلم كه در دست مي گيرم، به ياد تو باشم و آنچه مي نگارم، مورد رضاي تو باشد. بر صفحه تاريك دلم با قلم الهي ات نقشي بزن كه تا زنده ام، به اينكه موجودي مفيد فايده در هستي بي پايانت بوده ام، به خود ببالم.
در اين ماه مهر، از مهر بي كران خويش باز هم به من ببخش و اين آغازِ دوباره را برايم آغازي مبارك رقم بزن.
به لطف و كرمت، يا ارحم الراحمين!

شعري براي ماه مهر

نخستين روز درس ، اولين روز مهر است. اولين روز مهرورزي است. روز آفتاب، روز شكفتن احساس ، روز زمزمه و لبخند، روز آشنايي دانش آموزان با كتاب، معلم ، درس و دنياي تازه است. آفتاب اولين روز مهر طلوع مي كند. مهر آن قدر بوي بهار مي دهد كه در پاييز بودن آن، به ياد نمي آيد. مهر فصلِ خشكيدن و زرد شدن و ريختن نيست. آغاز روييدن كتاب بر ساقه دست هاست. مهرتان پيروز و مهر ورزي تان هميشگي باد.
پس از نزديك به صد روز فاصله، اينك دلنشين ترين آهنگ زندگي ـ زنگ مدرسه ـ به فصل فاصله ها پايان مي دهد و خاطره انگيزترين دوران زندگي ، دوباره آغاز مي شود. كودكان به پياده روهاي خزان زده و پوشيده از برگ پائيز، بهارانه ترين لبخندها و بازي هاي كودكانه را مي بخشند. عطر روييدني دوباره ، دور دستِ صميميِ روستاها تا گستره پر هياهوي شهرها را پر مي كند. دست مهربان شما پدران و مادران ، دست هايي را كه فرداساز و آينده پردازند، از جويبار خانه به درياي مواّج مدرسه مي سپارند. صبح روز اوّل مهر ، بر همه شما دانش آموزان مبارك باد.
خواب تابستاني ميز و نيمكت هاي چوبي شكسته مي شود و در شلوغي ديدارِ هم شاگردي هاي سالِ قبل جان مي گيرد، سكوت حياط مدرسه در هياهوي دانش آموزانِ خوشحال، مي شكند. دوست هاي قديمي، حلقه دوستي را بازتر مي كنند و دوستان جديد را به جمع خود فرا مي خوانند. روز آغاز دوستي ها و صميمت هاي پاك بر شما ثمره هاي باغ زندگي مبارك باد.